سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  دست نوشته های دیونه
جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]
کل بازدیدهای وبلاگ
2257
بازدیدهای امروز وبلاگ
1
بازدیدهای دیروز وبلاگ
1
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
دست نوشته های دیونه
امیر مقدادی
دست نوشته هایی از خودم
لوگوی وبلاگ
دست نوشته های دیونه
فهرست موضوعی یادداشت ها
تراوین . دیونه تو .
اوقات شرعی
اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   امیر مقدادی  

عنوان متن تراوین شنبه 89 اردیبهشت 18  ساعت 3:0 عصر

تراوین
سبز یعنی ا ز ا د ی
درسته طلا ندارم
ولی خوب دل که دارم
قهرمان سطح 10نه
ولی گرز دار یاغی که دارم
از بین این همه من
چند تا فارم خوشگل که دارم
وای که چه حالیه همه چی عالیه
تراوین حال میده با اینکه منابم خالیه
دارافنونه سطح 10 ندارم
ولی مخفیگاه که دارم
از بین این همه من
یه رفیق با حال که دارم
حلا که کاهن نداری
یدونه محافظ نداری
یه گندومه خالی نداری
چیزای که دارم نداری
بگو به بینم
باز ناز میکنی؟
یا
اسیرامو ازاد میکنی!
سر کیسو رو شل میکنی
دل منو خوشحال میکنی
یا حق





















  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   امیر مقدادی  

عنوان متن یکی بود یکی نبود جمعه 89 اردیبهشت 17  ساعت 6:25 عصر

قصه اول اول من
یکی بود یکی نبود 
غیر از خدا هیچ کس نبود
یه دیونه ... روی زمین
تنها کنج اتاق نشسته بود
دور خودش رفیق داشت
نوشته هاش هم از خودش بود
یه روز باد سرد اومد
پنجره رو باز کرد
بوی بهار اومد
همه دنبال بهار دویدند
تا که یه هو غول شد
بهار خانم گم شد
معلوم نشد که چی شد
برگشتیم به سوی اتاق
همه شدیم ناراحت
برگشتی نبود تا که بشیم راحت
دفتر شعر دیونه
حالا شده بود پاره
دیگه نداشت دفتری
ورق و جمله و حرفی
دونه دونه شدیم تک
همه رفتند تک تک
اما جونه ها در اومدند
از بذر لاله های خون
تو موندی و یه دیونه
که همیشه لبش خندونه
خدا رو شکر که دیونه
هیچی از هیچ جا نمی دونه
یا حق

  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تراوین
یکی بود یکی نبود


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ